ترانه زیبایی دیگر از خواننده خوش صدا : حمیرا
محبت
از محبت بس که دیدم رنج و محنت
فرق محنت را ندانم از محبت
خدایا تو دانی که در زندگانی
چه کرده به من مهربانی من
خدایا تو دانی که این مهربانی
شده دشمن جاودانی من
ترانه " خوش باور " از کار های قدیمی و ماندگار خواننده پر احساس؛ حمیرای عزیز که برای من
سرشار از خاطره و رویاهای دور و دراز است .
تقدیمش میکنم به همه عاشقان و پاکبازان :
باور ندارم آه ای خدا این زندگی رو
باور ندارم کنج قفس این بندگی رو
دیگر ندارم من طاقت عمری اسیری
باور ندارم گر از غم عشقم بمیری
خوش باوری هایم مرا تا مرز ناکامی کشیدن
دلبستگی هایم مرا تا بی سرانجامی کشید ن
دیگر ندارد ناله سازی اثر
در من نمانده شوق پروازی دگر
آتش زدی بر آشیانم
روزی که بودم
همچون کبوتر رام تو
بار دگر مشگل نشیند
این مرغ وحشی دلم
بربام تو
نفرین به تو گر بار دیگر
از عاشقی گویی سخن
نفرین به من گر بار دیگر
از دل به تو گویم سخن
خوش باوری هایم مرا تا مرز ناکامی کشیدن
دلبستگی هایم مرا تا بی سرانجامی کشیدن
دیگر ندارد ناله سازی اثر
در من نمانده شوق پروازی دگر
قفسی ساخته اند
از جنس آسمان
ظرف آبم خون آلود
دانه هایم لغزان
و جفتی عروسکی
با نگاهی یخ زده
آوازی که اندیشه ام
سر می دهد
چهچه ی حسرت است
حسرتی برای پرواز
راستی کی ام ، کجائی ام ؟
و به کدامین اقلیمم ؟
مرزها از جانم چه می خواهند؟
چرا قفس تنهایم نمی گذارد ؟
گرمای خورشید و نور مهتاب
کجاست ؟
سکوت عدالت ؛ سرسام آور
و طنازی تبعیض تهوع برانگیز
عشق تاب اش را از دست داده
و محبت کالایی شده احتکاری
دوست خنجر میکشد
و دشمن پناه می دهد
بیشه ی شیران
مامن آوارگان شده
و خانه ها ...
گورستانی تاریک
...
آه که چقدر
دلم همسایه میخواهد