ترانه سرنوشت

تراوش واژه های زندگی

ترانه سرنوشت

تراوش واژه های زندگی

اندیشه پرواز

 
برای پرنده ی آرزوهایمحسرت پرواز - ترانه سرنوشت - ابراهیم الف


قفسی ساخته اند


از جنس آسمان


ظرف آبم خون آلود


دانه هایم لغزان


و جفتی عروسکی


با نگاهی یخ زده


آوازی که اندیشه ام 

 

 سر می دهد


چهچه ی حسرت است


حسرتی برای پرواز


کدامین افق ؟

 راستی کی ام ، کجائی ام ؟ 

 و به کدامین اقلیمم ؟ 

 مرزها از جانم چه می خواهند؟ 

 چرا قفس تنهایم نمی گذارد ؟ 

 گرمای خورشید و نور مهتاب 

 کجاست ؟ افق - ترانه سرنوشت - ابراهیم الف

 سکوت عدالت ؛ سرسام آور  

 و طنازی تبعیض تهوع برانگیز 

 عشق تاب اش را از دست داده 

 و محبت کالایی شده احتکاری 

 دوست خنجر میکشد 

 و دشمن پناه می دهد 

 بیشه ی شیران 

 مامن آوارگان شده 

 و خانه ها ... 

 گورستانی تاریک 

 ... 

 آه که چقدر  

 دلم همسایه میخواهد