ترانه سرنوشت

تراوش واژه های زندگی

ترانه سرنوشت

تراوش واژه های زندگی

وصیّتنامه

چند وقت پیش ، زمانیکه دوستم " ناصح " بیکباره و خیلی غافلگیرانه فوت کرد ؛ چیزهایی دیدم که بِهم نهیب زد .

دیدم که هر کدوم از ما دِگراندیش ها ، بی دین ها و بی خداها ، آزاداندیش های تابوشکن و ضدّ ساختار یا قواعد اجتماعی و سنّتی خُرافه و مُضمحِل ؛ به وصیت نامه ی خاصی شدیدا" نیاز داریم .

نه برای تعیین تکلیفِ ماترَک خودمون که غالبا" نباید چیز زیادی باشه و اگه هم باشه خیلی برامون مهم نیست که بعدش چی به سرِشون میاد ؛ بلکه برای جسمِ باقی مونده و مراسم و مناسک تدفین و یاد بودمون ...!!!

دوست من " ناصح " ؛ یه بی دینِ بی خدا بود . در حوزه ی جهان پس از مرگ ، دارای باور شخصی بود و این اواخر تئوری و فرضیه ای رو داشت دنبال میکرد که تقریبا" اعتقادش شده بود . تمایلی به دفن کردن و زیرخاک سپردن ِجسمش بعد از مرگ نداشت و بیشتر دلش میخواست ، جسدش سوزونده بشه و خاکسترش به سرزمین مادریش و به باد داده بشه . دوست داشت در مراسم یادبودش ؛ همه ی دوستانش شاد باشن ، موسیقی گوش بدن ، مشروب بخورن و برقصن ...

اما دیدم که اینگونه نشد .

جنازه ش رو توو مسجدی شستن . جسدش رو کفن پیچ کرده و بالا سرش قرآن خوندن . با صلوات تشییعش کردن و در گورستانی دوردست ، و در گوری عمیق و تنگ ؛ دفنش کردن . سر قبرش یه آخوند موعظه کرد و توی مراسمش هم باز قرآن بود و مُلا و وعظ و خطابه ...

قطعا" میدونم که اون به هیچ کدوم از این برنامه ها معتقد نبود و روحش هم نمی تونسته راضی و خشنود شده باشه .

خلاصه اینکه به خودم اومدم و دیدم اگه سرِ من هم بخواد چنین بلایی بیاد ؛ روحم سخت آسیب میبینه و آزرده میشه . امکان داره در سفری که باید شروع کنه دچار پریشانی و اندوه بشه و خلاصه اینکه از غافله عقب بمونه و مثه این دنیا وقت کم بیاره ...

به همین خاطر تصمیم گرفتم علاوه بر نوشتن ِ " وصیت نامه "  ؛ اون رو توسط یه وکیل ، حقوقیش کنم تا بعدِ مرگم ( لازم الاجرا ) بشه .

 

مقدمه :

هر آدمی بطور معمول و قاعدتا" در سرزمین و موطن خودش می میره . یا توو زادگاهش و روستا و شهری که دَرِش متولد و بزرگ شده و یا داره زندگی میکنه ؛ یا توو شهر و ولایت دیگه ای که بهش مهاجرت کرده و اونجا مقیم شده که البته توی کشور خودش و سرزمین مادری و آبا و اجدادیش هست .
عده ای از آدما ؛ به دلایل شخصی ، شغلی ، تحصیلی و یا ماجراجویی ؛ به کشور و سرزمین های دیگه ای میرَن و در همون بِلاد هم می میرَن .

حساب اون افرادی هم که  در میادین جنگ کشته میشن و جسدشون رها میشه ، یا کسانی که مظلومانه توو زندانها و بازداشتگاه های مخوف ؛ پنهانی و ناعادلانه بدار آویخته میشن ، تیر بارون شده یا زیر شکنجه تموم میکنن ، و دیگرانی که طی حوادث و بلایای طبیعی و غیرطبیعی جانشون رو میبازن و جنازه هاشون هیچ وقت پیدا نمیشه ؛ کاملا" جُداست .

اما عده ای از آدما مثه من و امثال من ؛ ناخواسته و تحمیلی از موطن شون دور میشن ، از کشورشون فرار میکنن و بعنوان پناهجو و پناهنده به دنبال سرزمینی امن برای رسیدن به یه آرامش نسبی هستن که شاید هیچ وقت هم بهش نرسن . اینها بعضا" در زمان مرگ شون علاوه بر اینکه بلاتکلیف ، آواره و بی هویت هستن ؛ تنها و بیکَسَن ... بعنوان شهوروندهای درجه ی چندم در شرایطی آسیب پذیر و بی دفاع قرار میگیرن و متاسفانه از حقوق اولیه ی خودشون محروم می مونن .

با این اوصاف و مقدمه چینی ؛ من میخوام حداقل این حق رو برای خودم محفوظ نگه دارم تا در باره ی اونچه که بعد از مرگم به سرِ تنها ماترکِ متعلق به خودم میاد ، خودم تصمیم بگیرم و آخرین چیزی باشه که از دنیا بخوام ...

 

وصیتنامه

 

از خونواده ، اقوام و آشنایان ، دوستان و نزدیکان ، مردم ، حکومت و قانون درخواست میکنم :

-          از تمام اعضای قابل برداشت و مفید و سالمِ جسدم برای کمک و اهداء به دیگران ؛ استفاده بشه

-          جسد من ؛ به هر شکل و توسط هر کسی با هر مراسم و مناسکی ، سوزونده بشه و خاکسترش به یکی از نزدیکان یا دوستان در دسترسم تحویل داده بشه

-          خاکستر جسد من ؛ در صورت امکان به یکی از اعضای خونواده م تحویل داده بشه تا در سفیدرود به آب بسپرن . اینطوری بخشیش در پهنه ی سرزمین مادریم و بخشیش هم به دریای کاسپین پراکنده میشه

-          در غیر اینصورت ، خاکسترم توسط یه دوست به یکی از آبهای آزاد در هر کجای جهان منتقل و به آب دریا داده بشه

-          برای یادبود من ؛ به طبیعت برید ، موسیقی دل انگیز گوش بدید ، به همه ی موجودات هستی عشق بورزید ، شاداب و پُرانرژی و باانگیزه باشید ، و تلاش کنید خودتون و جهان پیرامون و کائنات رو بشناسین و در عین حال در مسیر درست و صحیح سِیر تکاملی تون قرار بگیرین

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
مینو شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ب.ظ http://suncity2000.blogsky.com

بابت دوستتون متاسفم
منم فکر میکنم یه وقتایی بنویسم یه حرفایی و اون تو به خانوادم بگم ادم از فردای خودش خبر نداره

دقیقا" همینطوره مینوی عزیز ...
مرسی از حضور و اظهار لطفت

موج مرده شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ب.ظ http://238240631.blogfa.com/

سلام ابراهیم جان بابت فوت دوست متاسفم
و نمیدونم چرا بهش میگی بی اعتقاد چون هر کس اعتقاداتش واسه خودش محترم نظر من این ولی تو نمیدونم
و این از وصیت نامه که نوشته بود میشه فهمید که بهتر از خیلیای دیگس راستی چرا عراق هستی

نگین عزیز :
منظور من ؛ بی اعتقادی به باورهای مرسوم و سنتیِ متداولیه که ما توو جوامع مذهب زده و بسته ، گرفتارش هستیم ...
وگرنه همونطور که خودت گفتی هر کسی برای خودش باورهایی داره که اگه این باورها و اعتقادات به دیگران و آزادی هاشون آسیبی نرسونه ؛ قابل احترامه .
من توو عراق ، از بدِ حادثه ؛ یه پناهنده ی سیاسی هستم که اینجا گرفتار شدم و نه راهِ پس دارم و نه راهِ پیش ...!!!

ثریا محمدی دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ق.ظ http://sarasmohammadi@blog.com

سلا وصیت نامه ی قشنگی بود
به روزم

مرسی ثریا جان ...
آدرس وبلاگت رو ندارم تا بهت سر بزنم . لطفا برام بفرستش

ویدا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام
اینقدر نا امید نباش امیدوارم روزی به سرزمینمون برگردی وقتی که مثل بهشت برات لذت بخش شده باشه

ویدای عزیز :
نااُمید نیستم و یکی از بزرگترین آرزوهام ؛ بودن در بهشتِ سرزمین مادریمه . ولی اگه بخوایم واقع گرا هم باشیم ؛ مرگ به ما نزدیکه و زمانش رو نمیشه پیش بینی کرد ...

ستاره سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:04 ق.ظ http://emroze-man.persianblog.ir/

عجب وصیتنامه یی بود
منکه فکر میکنم مدل مردن یا تو خاک گذاشتن برای ما که زنده اییم اینطوری بنظر میاد فکر میکنم وقتی مردیم همه چیز رنگ دیگه یی میگیره جدید و تازه میشه و یقیین دارم که همه اینها به عملکرد ما توی دنیا بستگی داره اصلا اینطوری که میبینی جسد با هزار مدل کفن توی گور میزارن خیلی با هم فرقی نداره ادمای خوب و مهربون وقتی میمیرن با دنیایی مثل خودشون روبرو میشن البته تصور من اینه

ستاره ی عزیزم :
منم همینطور فکر میکنم اما به روح و نیم نگاهی به این دنیا در عالم پس از مرگ نیز معتقدم و زندگی بعد از مرگ رو بخشی از دوره ی تکاملی انسانها میدونم ...
بهمین خاطره که برام مهمه ؛ سرِ جسمم بعد از مرگ چه قراره بیاد .
مرسی از حضور و اظهار نظرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد