ترانه سرنوشت

تراوش واژه های زندگی

ترانه سرنوشت

تراوش واژه های زندگی

حق دفاع از خود در برابر اتهامات و افتراهای بی اساس

ملیحه علیار در پستی توی صفحه ش ، منو متهم به فریب دادن خودش کرده و به خانومها توصیه داشته که  فریب من و امثال من رو نخورن تا از خونه و خونواده شون بریده بشن و به آوارگی و بیچاره گی بیافتن . منهم از اونجایی که گفتگوهای اولیه ی خودمون در چت فیس بوک اونهم زمانی که هنوز توی خونه ش در قم بود رو داشتم ؛ لازم دیدم بخشیش رو که با آیدی " مهتاب منیر " به شروع ارتباط مون ، شرح شرایطش ، دلایل فرارش از خونه ؛ و درخواست کمکش از من هست منعکس کنم . گفتگوها خیلی طولانیه و نتونستم همه ش رو یکجا بیارم . در صوت لزوم بخش های دیگه ای رو هم آماده میکنم تا در دفاع از خودم منتشرشون کنم :

ادامه مطلب ...

قصه ی من و مَلی / بخش سوم

من یه هفته ده روزِ پیش ؛ از طریق صفحه ی فیس بوکم اعلام کردم که پرونده ی " ملیحه علیار " رو بستم و ترجیح میدم فراموشش کنم .
اما گویا اون تازه بعد از طی دوران نقاهتِ برگشت به خونه و زندگی سابقش که البته به قیمت آدم فروشی و عرض ارادت به رژیمِ منحوس و جنایت پیشه ای که حامی خودش و تبارش بوده تموم شد ؛ در حال تخریب شخصیت و افترا زدنِ منه . ادعا کرده که من یه آدم فریبکار و خطرناک هستم و به خانومها توصیه کرده از من پرهیز کنن و گولِ منو نخورن ...
اولا" مختصرا" عرض کنم که ملیحه به قصدِ پیوستن به معشوقه ی اینترنتی ش که حدود یک سال با هم رابطه داشتن به اینجا اومد و در اصل اون بود که منو فریب داد و خودش رو خسته از ظلم و بی عدالتی معرفی کرد و خواست که بیاد اینجا و مبارزه کنه که به همین دلیل من بهش کمک کردم
ثانیا" اینجا در حالی که با من به توافق رسیده بود که سرش توو لاک خودش باشه ، از حاشیه ها پرهیز کنه و بعنوان همسر صوری من مراعات حیثیت و حُرمت منو داشته باشه ؛ نه تنها با معشوقش بارها به دیسکو ها و مشروب خونه ها میره حتی به اسم دلدادگی با یکی از دوستان نزدیک من میریزه روو هم و در صدد تصاحبش برمیاد که البته در این بخش تیرش به سنگ میخوره
ثالثا" هر روز در اینجا رفتاری تازه و گستاخانه پیش میگیره ، از توهین و بددهنی کردن تا تهدید به خودکشی و خیابون گردی که من مجبور باشم همه ی رفتارهاش رو تحمل کنم تا ایشون به اسم آزادی بی قید و شرط با هر کسی که دلش بخواد بره و رابطه داشته باشه ؛ هر لباس زشت و نمیه لُختی که دوست داره بپوشه و ووو
رابعا" در آخر کار هم سر از کنسولگری جمهوری ولایت فقیه دربیاره و قانونی و بدون دردسر به خونه ش برگرده . گویا اون صرفا" برای تخریب آدمهایی مثه من و هرزه گی و جمع آوری اطلاعات شاید ارزشمند اومده بود و برگشت ...
من اهل آرامش و صلح هستم . از درگیری و تشنّج تا جایی که بتونم پرهیز میکنم . کینه توز و انتقامجو نیستم . اما ترسو و بُزدل و هالو هم نیستم که بذارم هر کس و ناکسی باهام بازی کنه یا پا روی دُمم بذاره . من این موضوع رو رسانه ای میکنم و هر چی دارم رو میکنم . نه برای ثابت کردن حقانیتم چون من خطاکار بودم و اشتباه سنگینی مرتکب شدم و قطعا" باید تاوانش رو بدم ؛ بلکه برای رو کردن شخصیت به ظاهر ادیبانه و مظلوم و مهربان شخصی که اینگونه نیست و نیات پلیدی در سر داره ...
به همین خاطر قصد دارم ادامه ی قصه ی من و مَلی رو بنویسم :

ادامه مطلب ...