گاهی اوقات یه موسیقی تو رو به فضایی میبره که قبلا نمی برد .بارها بهش گوش دادی اما این دفعه انگار حس دیگه ای بهت میده و با فضاش میری به یه جای خاصی که خیلی بهت میخوره و باحال وهوات نزدیکه .
ترانه ی " دنیای این روزای من " داریوش ، واسم اینجوری شد .
تنهایی و غربت ، بی کسی و اندوه ، دوری از یار و دیار ، آینده ی مبهم و روزگار نامراد ؛ یه دفعه جاشون رو دادن به دلتنگی واسه پسر کوچیکم .
اون دومین سوژه ایه که از غم دوریش میتونم اشک بریزم . اولیش مادرمه که هر وقت به یاد از دست دادنش میافتم اندوه زیادی وجودم رو فرا میگیره . اون عشق اول من بود و همیشه واسم عزیزترین موند . توو شرایط بد و نابسامانی از دست دادمش و همیشه حسرت نداشتنش رو همراه خواهم داشت .
پسر کوچیکه ی منم یه همچین حسی برام بوجود میاره .گرچه هنوز میتونم این فرصت رو داشته باشم که دوباره ببینمش . حیگر گوشه م بود . خیلی بهم عادت داشت ، منم عجیب بهش وابسته بودم . شاید بایست زودتر از اینا ازشون جدا میشدم اما اون باعث تاخیرش میشد .
حالا ؛ دو ساله که ندیدمش ، صداشو نشنیدم ، نمی دونم چه جوری داره بزرگ میشه ، نمی دونم چی میخواد ، توو ذهن قشنگ و تخیلات کودکانه اش چی میگذره ، از آغوش گرفتن و بوسیدنش محرومم . نمی تونم توی دنیای به این بی در وپیکری راهنماش باشم و یکی از مهمترین تکیه گاه ها و پشتوانه های زندگیشو ازش گرفتم .
چن شب پیش وقتی داشتم با مادرش که تنها همسر و آخرین هم بسترم بوده صحبت میکردم ؛ می گفت که یه جایی گفته دوست داره به عقب برگرده تا مانع رفتن من بشه . هر کی از پدرش سوال میکنه موضع میگیره و دوست نداره در موردش حرف بزنه .
اون تنها کسیه که نمی تونه بفهمه من چرا رفتم و چرا نمی تونم برگردم . زمان زیادی میبره تا متوجه بشه و معلوم نیست تا اون موقع من باشم یا نه !؟
فقط می تونم بگم که حاضرم خیلی چیزای موجود زندگیمو بدم تا بتونم دوباره ببینمش و توو بغلم بگیرمش . دوست دارم عطر تنشو حس کنم ، کنارش باشم و بزرگ شدنش رو تماشا کنم . امیدوارم توو این فراق بیشتر از این نسوزم .
وایییییییییی دوری از فرزند خیلی سخته.
آره از خیلی ام کمی خیلی تره
ممنون از اظهار همدردیت
وب جالبی داری گلم موفق باشی
دوست داره همیشگی تو که هیچ وقت تورو به مرداب فراموشی نمی سبارد
ممنون
اما فراموشی که مرداب نداره
و تازه من و آدمایی مثه من جزو دیار فراموش شدگانیم
یه جورایی عادت کردیم
برقرار باشی
محبت کن مطلب قبلی رو هم بخون مهربون
کمی به کارت میاد
سلام
همدردی صمیمانه من رو بپذیرید
به خاطر مادرتون متاسفم.امیدوارم روحش شاد باشه.
پسرتون فوق العاده دوستتون داره و احتمالا خواستن از شما بد بگن که موضع میگیره .
امیدوارم باز هم بتونید با پسرتون باشید.
سپاسگذارم دوست عزیز
منم برات آرزوی بهترن ها رو دارم
شاد و کامروا و برقرار باشی
دلتنگی سخته
اصلا دلم نمیخاد جات باشم
اگه من یه روز پسرامو نبینم دق میکنم
گور پدر مردی مگه مردا فولادن ادم آدمه از پوست و گوشت و استخونه
سرتو به چیزایی مثل همین گرم کن تا دلتنگیات کم بشه
خواستی لینک بشیم
ایشالا نه تو و نه هیچ پدری توو شرایط من گیر نیافته
سرمو گرم میکنم اما قلبم دردداره و شکسته س
در خصوص لینک هم در خدمتم لینکت میکنم
درود به تو دوست بااحساس
سلام
زیاد غصه نخور، ما ها وقتی از هم دوریم فقط خوبیهامون جلوی چشممون هست، و وقتی که نزدیک هم هستیم فقط بدی ها رو میتونیم ببینیم
و کسانی هم مثل من و طرف مقابلم حرف هم رو هیچ وقت نمیفهمیم و همیشه نیاز به یه مترجم داریم ، به نفر سوم که منظور من رو برای اون بگه و منظور اون رو برای من
تازه
بچه ها وقتی بزرگ میشن شاید به آدم بیلاخ هم نشون بدن و نفهمن که چه مصیبتی رو حتی برای ندیدنشون کشیدی
نزار این حالت ها توت موندگار بشه، یه کم بزن بر طبل بی عاری
میدونم همیشه جواب نمیده، ولی برای گذر از این لحظه کمی فراموشی رو تمرین کن
ممنون علیرضای عزیز
محبت کردی که وقت گذاشتی و از کامنتت هم خیلی سپاسگذارم
ای کاش آدمها میتونستن همیشه از این فرمولایی که میگی استفاده کنن و فراموش کنن و بزنن به طبل بی عاری و بگذرن
خوندمش
نمیدونم چی بگم
تاحالا برام پیش نیومده
فقط اینکه
امیدوارم به آرزوی قلبیت برسی
مرسی مهربون
تو هم همچنین
شادکام باشی
سلام عزیز...ببین عزیزم من دلنگیتو حس میکنم و میتونم بفهمم چی میگی اما همیشه از خدا بخواه که اونایی که دوستشون داری سالم باشند.برای بچه هات دعا کن و همیشه به خودت بگو من بنده خاص خدا نیستم که قرار باشه زندگیم بدون مشکل باشه.هر کی یه مشکلی داره تو هم مشکلت اینه باید قبول کنی.کسانی هم که رفتن جنگ و اسیر شدن و بیست سال خونوادشونو ندیدن انسان بودند.سعی کن تنها نباشی که فکر کنی.بگو این نیز بگذرد باور کن اگر از زندگی من بدونی به خودت راضی میشی من در خدمتت هستم و هر کاری از دستم بر بیاد انجام میدم.دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ..ای هیچ زبهر هیچ بر هیچ مپیچ...
ممنونم از اظهار لطفت
همینکه برام وقت گذاشتی و خالصانه دلداریم دادی شرمنده م کردی
نگران من نباش و مراقب خودت باش
سلامت و شاد باشی
سلام واقعااین حرفت وقبول دارم توبدترین شرایط بایه اتفاق ساده یه دوست خوب پیدامیکنی
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
منم اپم
ممنون عزیز
حتما بهت سر میزنم
ایام به کام
سلاااااااام
قبول دارم............
علییییک
ممنون
میام یه سر پیشت ببینم چی هستی دوست ناشناسم
موفق باشی
سلام برادر عزیزم
مرسی از حظورت
شاید عنوان جالبی داشته باشه ولی باید بگم که ازکرده خودم پشیمونم(درس خوندن تو این رشته).چون بازار کارش تقریبا درحده صفره.حداقل تو شهراهواز.خلاصه الان یه مهندس بیکارم که از بیکاری وبلاگ ساختم و هرچی تو این 4 سال خوندم رو میزارم واسه اون بیچاره هایی که دارن راه بی سرانجام امثال منو میرن.
خوشحال میشم ....بازم بیا!!!
برای جوونایی بااستعداد و ارزشمند و آگاهی چون تو متاسفم که نمیتونین توو حوزه ای که تحصیل کردین فعالیت کنین
همونطور که گفتم رشته ت خوب و مهمه
آدمایی مثه تو برای آینده ی زمین که رو به نابودیه لازمه
اما خوشحالم که وقت و عمر رو بیهوده نمیگذرونی و با وبلاگ خوب و ارزشمندت کار مثبتی میکنی
ای کاش از دست من کاری بر میومد تا میتونستم برات انجام بدم
در هر حال از دوستی و آشنایی با تو خوشحال و خوشوقتم
ایام به کام
سلام دوست عزیز ممنونم که بهم سرزدی بازم بیا منتظرتم وبلاگتم خوب وقشنگه موفق باشی
مخلص هانیه عزیز
از تعریفتم ممنون
شاد باشی
مرسی دوست عزیز
خوشحالم از آشناییت.این تنها کاریه که در حال حاضر ازمن ساختست.
بازم ممنونم
قربانت
خب معلومه که کم رنج نکشیدی تو زندگیت
اما میشه بگی چرا ازشون دوری؟؟؟؟؟
من واقعا به این علاقه دارم که بفهمم چرا باید از کسایی که این طور عاشقانه دوسشون داری باید جدا بمونی؟؟؟؟
تو رفتی؟ یا ........(خودت بگو)
قصه ش درازه عزیز
آره من رفتم و در اصل مجبور شدم ترکشون کنم
که متاسفانه بدون بازگشت شد
بزودی سعی میکنم اگه این روزگار نامراد بذاره داستانشو بنویسم
افسانه عشق های بی ریایت به ویژه عشق به مادر اشکم را در اورد .
زلال بودن قلب عاشقت را در عمق جانم یافتم ....گاه وقتی به عمق عشق مادر می اندیشم احساس می کنم به اقیانوسی ژرف گام نهاده ام که لایدرک و لا یوصف است.
ممنون دوست عزیز و فرهیخته ام
برقرار باشی