سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پا بر جا
سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ما
تو یه رویای کوتاهی ، دعای هر سحرگاهی
شدم خواب عشقت چون ، مرا اینگونه میخواهی
من آن خاموش خاموشم ، که با شادی نمیجوشم
ندارم هیچ گناهی جز ، که از تو چشم نمی پوشم
تو غم در شکل آوازی ، شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز ، که بر من دل نمی بازی
مرا دیوانه میخواهی ، ز خود بیگانه میخواهی
مرا دلباخته چون مجنون ، ز من افسانه میخواهی
شدم بیگانه با هستی ، ز خود بی خودتر از مستی
نگاهم کن نگاهم کن ، شدم هر آنچه میخواستی
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پا بر جا
سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ما
بکش دل را شهامت کن ، مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق ، مرا تو درس عبرت کن
بکن حرف مرا باور ، نیابی از من عاشق تر
نمی ترسم من از اقرار ، گذشت آب از سرم دیگر
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پا بر جا
سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ما
احترام و درود
عزیزی ...
خیلی زیباست
مرسی بیان جان ...
سلام عزیزم بلاگ قشنگی داری شعرت هم خیلی زیبا بود به وبلاگ من هم سر بزن خوش حال میشم
سلام عاطفه ی عزیز :
ممنونم از تعریفت ... حتما" بهت سر میزنم عزیزم
پایدار باشی
سلام مرسی از لیریک
منم مرسی از حضور و توجُّهِت ...